در شهری از شهرهای ایرانی عابدی زندگی می کند که شب و روز به عبادت مشغول است. عابد پسری دارد که برخلاف پدرش عاشق موسیقی و ساز است و نزد استادان، موسیقی فرا می گیرد. در جشن ها شرکت می کند، تار می نوازد و آواز می خواند. عابد با پی بردن به کارهای او دق می کند. پسر یک سال در سوگ پدر دست به ساز نمی زند و آواز نمی خواند. همه ی زندگی اش را می فروشد و به سفر می رود. در راه دزدان او را غارت می کنند. در شهری میهمان تاجری می شود که دخترش آوازخوان است. عاشق دختر می شود و با او ازدواج می کند.
داستان کودکان: پسر عابد
| گونه | مقاله |
| نویسندگان |
|
| ناشر | ترقی |
| سال تولد | ۱۳۲۹ |
| تاریخ نشر | دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۲۹ |
| شماره | دوره۸ ش۲۰ (۴۰۵) |
| زبان انتشار | فارسی |
| شماره صفحه | ۱۵-۱۶ |
| وضعیت رنگ | مصور، نقاشی (سیاه و سفید) |
| موضوع |
|
توضیحات: