کچل کفتر باز

ارسال شده توسط baharg در چهارشنبه, ۲۰۰۶-۱۲-۲۷ ۱۴:۰۴

دختر پادشاه و کچل کفتر باز عاشق هم هستند، اما چون کچل می داند که دختر پادشاه را به او نمی دهند، هیچ وقت از عشق خود به دختر پادشاه حرف نمی زند. روزی دختر پادشاه راز عشق خود را به پدرمی گوید. شاه که بسیار خشمگین شده است دستور می دهد کبوتر های کچل را بکشند. یک روز که کچل زیر درختی نشسته است حرف های دو کبوتر را که در بالای درخت با هم سخن می گویند می شنود. از برگ های درخت برمی دارد، به بزش می دهد و از شیر بز به بدن کبوتر ها می مالد. کبوترها دوباره زنده می شوند و برای کچل کلاهی می آورند که وقتی بر سرش می گذارد دیده نمی شود. کچل با این حقه به دربار شاه می رود و دختر شاه را می دزد و به خانه ی خود می آورد. او به خانه ی ثروتمندان می رود، اموال آن ها را بر می دارد و به فقیران می دهد.latest Running | Asics Onitsuka Tiger