غرق

ارسال شده توسط farzant در د., ۲۰۰۸-۰۸-۲۵ ۱۱:۰۶

داوود نزد خانواده‌ی دائی‌اش در روستا زندگی می‌کند و روزها در یک کوره کار می‌کند. مدت هاست که یکی از چشم‌هایش عفونت کرده و درد می‌کند. داوود که می‌ترسد نابینا شود و او را برای گدائی به شهر بفرستند، تلاش می کند پولی جمع کند و به دکتر برود. اما زن دائیش می‌گوید پولی برای هزینه‌ی دکتر ندارند. با اصرار داوود زن دائی عصبانی می‌شود و دنبال داوود می‌کند. داوود در استخر روستا می‌افتد و غرق می‌شود.buy footwear | New Releases Nike