یک هلو و هزار هلو

ارسال شده توسط baharg در چهارشنبه, ۲۰۰۶-۱۲-۲۷ ۱۴:۳۰

هلوی رسیده ای از سبدی که باغبان برا ی ارباب ده می برد، می افتد و صاحبعلی و پولاد، دو پسر فقیر، آن را برمی دارند و می خورند و هسته اش را گوشه ی باغ برای خود می کارند. هلو به عشق آن ها رشد می کند و سال دوم یک هلوی درشت می دهد، اما وقتی می فهمد که صاحبعلی را مار گزیده و مرده است و پولاد از غصه ی او می خواهد به شهر برود، تنها میوه ی خود را به پای پولاد می اندازد و تصمیم می گیرد از آن به بعد میوه های خود را بخشکاند تا به دست ارباب و باغبان ده نرسد.Running sport media | Nike Shoes