داستان کهن: بیمار خیالی

ارسال شده توسط farzant در د., ۲۰۰۷-۰۲-۰۵ ۰۵:۱۳

دختر حاکم دچار یک بیماری شده بود و همواره فریاد می زد که من گاو هستم، مرا بکشید. هیچ پزشکی نمی توانست او را درمان کند. روزی بازرگانی به حاکم گفت که در کشوری دیگر مردی به نام "بوعلی" زندگی می کند که حکیم بزرگی است. و قول داد او را برای درمان دختر حاکم به آنجا بفرستد. پس از مدتی آن حکیم آمد و به دختر گفت که آمده تا او را بکشد ولی الان لاغر است و باید کمی فربه شود. با این بهانه گیاهان دارویی مفید را به دختر خوراند و دختر بهبود یافت.buy shoes | Vans Shoes That Change Color in the Sun: UV Era Ink Stacked & More – Pochta News