خانه

ارسال شده توسط farzant در د., ۲۰۰۸-۰۸-۰۴ ۱۶:۳۱

از مدرسه به خانه رفتم. از اینکه معلم از من درس نپرسیده بود خوشحال بودم. وقتى به خانه رسیدم دیدم اتاق بدون فرش است. وقتى خوب نگاه کردم، دیدم از رادیو و چرخ خیاطى مادرم هم خبرى نیست. گفتم نکند دزد آمده است، اما وقتى مادرم رسید، دیدم خوشحال است. فهمیدم که با پول آنها زمینى در شاه‏عبدالعظیم خریده‏ است. بالاخره با هر بدبختى بود کم‏کم ساخت خانه را تمام کردیم ولى این خوشحالى خیلی زود از بین رفت. شهردارى خانه هایمان را خراب کرد، چون در خارج از محدوده ساخته‏ بودیم. پدرم را هم کتک مفصلى زدند.Sport media | Asics Onitsuka Tiger