افسانه عمو نوروز

افسانه‌های مناسبتی گروهی ديگر از افسانه‌هاي ايراني‌اند كه چگونگی پيدايش و شكل‌گيری آيين‌ها وجشن‌ها را بيان مي‌كنند. اين افسانه‌ها، در درازای تاريخ كمتر دگرگون شده و بيشتر به همان شكل كهن خودبه جا مانده‌اند. در افسانه‌های مردمی، افسانه‌ عمونوروز، افسانه‌ای مناسبتی است كه صبحی مهتدی روايتی از آن را به شكل نوشتار، در آورده است‌. افسانه عمونوروز مايه اساطيری دارد و براساس اساطير و سنت‌های ايرانيان روايت شده است‌. عمونوروز پيرمردی است كه مژده فرا رسيدن نوروز و بهار را مي‌آورد.او اگر چه با شخصيت بابانوئل‌ در فرهنگ مسيحی، همساني‌هایی دارد،اما شخصيت ويژه خود را نيز دارد. براساس فرهنگ و باور اساطيری كه به هر پديده‌ای شكل انسانی مي‌بخشد و نماد مي‌سازد. عمونوروز، نماد و يا ايزد نوروز است‌. در اين افسانه‌، پيرزنی كه هر سال‌، چشم به راه آمدن عمونوروز روز شماري مي‌كند، اين‌بار نيز خانه را براي پيشباز او آماده كرده است‌، اما هنگام نو شدن سال از خستگی به خواب مي‌رود. عمونوروز مي‌آيد و از قليان او مي‌كشد، از نارنجش مي‌خورد و گونه هايش را مي‌بوسد و مي‌رود. وقتي كه‌ پيرزن بيدار مي‌شود، عمونوروز رفته است و از او تنها نشانه‌هایی برجاي مانده است‌. بر اساس روايتي ديگر اگر پيرزن بيدار بماند و عمونوروز را ببيند دنيا به آخر مي‌رسد.

منبع:
محمدی، محمدهادی؛ قایینی، زهره. تاریخ ادبیات کودکان ایران، ج1: ادبیات شفاهی و دوران باستان. تهران: چیستا، 1380. ص 81.