پیشینه و خاستگاه «گهواره»

از اشیاء موجود، ۱۶ شیء پیشینه و خاستگاه «گهواره» دارد.

Bassinet, Cradle

در لغتنامه دهخدا در زیر چند مدخل "گهواره"، "گاهواره"و "گواره" به معنی گهواره اشاره شده است:
گهواره [ گ َهَْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) گوواره . گاهواره . گواره . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین( گاهواره . (صحاح الفرس ) (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا) (آنندراج ). مهد و بستری مر کودکان را که چون کودک را در آن گذارند به آسانی بتوان وی را حرکت داد و جنبانید. (ناظم الاطباء). مهد. مِنَزّ. (منتهی الارب ). منجک (برهان قاطع). خوابگاه کودکان شیرخواره باشد که از چوب یا فلز سازند:

زخاراش گهواره و دایه خاک
تن از جامه دور و لب از شیر پاک .(فردوسی) .

چو کودک لب از شیر مادر بشست
ز گهواره محمود گوید نخست .(فردوسی) .

نه گهواره دیدم نه پستان نه شیر
نه از هیچ خوشی مرا بود ویر.(فردوسی) .

هنوزت نگشته است گهواره تنگ
چگونه کشی از بر باره تنگ .(اسدی) .

آزاد و بنده و پسر و دختر
پیر و جوان و کودک گهواره(ناصرخسرو).

کشاکش و نهادن ...و تنگی گهواره را خود نهایت نیست . (کلیله و دمنه).
ای دراین گهواره ٔ وحشت چو طفلان پای بست
غم ترا گهواره جنبان و حوادث دایگان .(خاقانی) .

طفلی هنوز بسته ٔ گهواره ٔ فنا
مرد آن زمان شوی که شوی از همه جدا.(خاقانی) .

گربه بر عادت گذشته پیش گاهواره خفته بود... ماری سیاه دید کشته ، و خون از وی پالوده و فرزند در گهواره بسلامت خفته . (سندبادنامه ص ۱۵۲).

بدان طفل مانم که هنگام خواب
به گهواره ٔ خوابش آید شتاب .(نظامی) .

آن ز دو گهواره برانگیخته
مغز دو گوهر بهم آمیخته .(نظامی) .

طفل خسبد چون بجنباند کسی گهواره را. (مولوی) .

گاهواره[ هَْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) (از: گاه (تخت ) + واره )، پهلوی گاهوارک ، کردی گهوره . (برهان قاطع چ معین ). گهواره . (برهان قاطع چ معین ). گهواره . (برهان). گاواره . گاخواره . گوار. گاهوار. مهد. مهابد. (منتهی الارب ). منجک . تخت مانندی است که اطفال شیرخواره را در آن خسبانند:

پنجاه سال رفتی از گاهواره تا گور
بر ناخوشی بریدی راهی بدین شبستی .(ناصرخسرو).

و هرگاه دایه مشغول بودی گاهواره بجنبانیدی . (سندبادنامه ص ۱۵۱).
طفلان زمانه ٔخرف را
لطف تو بس است گاهواره .(عطار).

گفت من قرب دو سال ای کاربین
بوده ام درگاهواره این چنین .(عطار).

چوکودک بسته پا در گاهواره
ز دست بسته اش آید چه چاره .(مؤلف آنندراج).

گواره [گ َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) مخفف گهواره است، و به عربی مهد خوانند. (برهان ).

ای پیرهنت گواره ٔ گل
رویت گل سرگواره ٔ گل .(سیداحمد مشهدی)