کتاب کوچه: علی و ببر، درویش مارگیر

ارسال شده توسط farzant در ی., ۲۰۰۷-۰۳-۲۵ ۰۹:۲۴

دو داستان با مفهوم سزای نیکی، بدی است. علی و ببر: علی در جنگل ببری را دید که در قفسی زندانی شده است. ببر از علی خواست که او را نجات دهد. علی هم این کار را کرد ولی ببر وقتی بیرون آمد، خواست علی را بخورد. علی گفت که این پاسخ خوبی ای که به تو کردم نیست. ببر هم گفت پس بیا از چهار نفر بپرسیم که کدام کار درست است. گاو نر، مرغ و درخت گفتند که جواب خوبی های ما با بدی داده شده است. میمون که آخرین نفر بود، با زیرکی کاری کرد که ببر دوباره داخل قفس برود و زود درش را بست. این قصه از کتاب "قصه هایی از شرق" ترجمه شده است.
درویش مارگیر: یکی از مارهای درویش مارگیر فرار کرد و به بیابان رفت. مار در بیابان به جوانی رسید و خواست تا اجازه دهد که درون شکم او پنهان شود. جوان هم قبول کرد. وقتی مارگیر رفت، مار از شکم جوان بیرون نیامد و گفت که می خواهد او را نیش بزند. ولی جوان گفت که این پاسخ خوبی ای که به مار کرده نیست. مار گفت: پاسخ خوبی بدی است و اگر قبول نداری بیا از چند نفر بپرسیم. از گاو و گوسفند که پرسیدند، آن ها گفتند جواب خوبی های ما با بدی داده شده است. بعد از روباه پرسیدند. او با زیرکی کاری کرد تا مار از شکم جوان بیرون بیاید.Nike sneakers | Sneakers