ق‍اض‍ی‌ ک‍وچ‍ک‌

ارسال شده توسط lib در د., ۲۰۰۸-۰۸-۰۴ ۱۸:۱۸

علی کوجی به قصد سفر، طلاهای خود را در کوزه‏ای می‌گذارد و نزد دوستش حسین می‏برد. بعد از هفت سال برای گرفتن طلاهایش بر می‌گردد. اما سکه ها در کوزه نبودند. علی از حسین شکایت می‌کند اما چون شاهدی ندارد قاضی حکمی نمی‌دهد. علی به هارون و الرشید شکایت می‌کند. هارون الرشید که با لباس مبدل در شهر می‌چرخید به طور تصادفی در جریان دادگاه نمایشی علی و حسین که کودکان آن را بازی می‌کردند قرار می‌گیرد. در این دادگاه نمایشی کودکان به راحتی ثابت می‌کنند که حسین پول های علی را دزدیده است. هارون الرشید به آنها جایزه می دهد و از قاضی می‌خواهد که قضاوت را از کودکان یاد بگیرد.best Running shoes brand | Mens Flynit Trainers