قوچ على و دختر پادشاه:افسانه ی محبت

ارسال شده توسط baharg در س., ۲۰۰۶-۱۲-۲۶ ۱۰:۴۸

دختر پادشاه بسیار خودخواه است. قوچ علی نوکر دختر پادشاه وظیفه دارد که از او مراقبت بکند و کارهایش را انجام بدهد. روزی قوچ علی به دختر پادشاه اظهار علاقه مى کند. دختر پادشاه دستور مى دهد. قوچ علی را از قصر بیرون بکنند. او روز به روز خودخواه تر می شود تا این که کبوتری خواب او را مى گیرد و دختر پادشاه دچار بی خوابی مى شود. حکیم پیری دوای دختر پادشاه را گوش کردن به "افسانه ی محبت" مى داند. قوچ علی سرگذشت خود را برای دختر پادشاه تعریف مى کند. او با شنیدن این سرگذشت از رفتار خود پشیمان مى شود و با قوچ علی ازدواج مى کند.Nike Sneakers | Sneakers