شاعر و دهقان

ارسال شده توسط farzant در ش., ۲۰۰۶-۱۰-۲۸ ۰۴:۵۹

شاعر و دهقانی با هم همسایه بودند. دهقان خروسی داشت که هر وقت شاعر نصفه شب چراغ خود را برای مطالعه روشن می کرد، خروس به این خیال که صبح شده شروع به آواز خواندن می کرد. دهقان از دست شاعر ناراحت بود که باعث می شد خروسش بی وقت بخواند و شاعر از دست دهقان که خروس او بی وقت با هیاهوی خود باعث بر هم زدن آرامشش می شود. پس پیش قاضی رفتند و قاضی حکم به کشتن خروس برای خاتمه مسئله داد. (داستان منظوم)Sports Shoes | Nike