ری‍ش‌ ‌آب‍‍ی‌

ارسال شده توسط baharg در د., ۲۰۰۶-۱۲-۰۴ ۱۱:۲۲

هیچ کس به سبب زشتى چهره و ریش آبی اش، حاضر نبود با ریش آبی ازدواج کند. سرانجام دخترى می پذیرد که همسر او بشود. روزى ریش آبى تصمیم می گیرد به مسافرت برود. کلید تمام اتاق‌های خانه را به همسرش می دهد و می گوید که در قصر اتاقى است که هیچ کس نباید به آن وارد شود. دختر که کنجکاو شده است، تصمیم می گیرد به اتاق برود. در اتاق، جسد چند زن افتاده است. دختر بسیار می ترسد و کلید اتاق روى زمین می افتد و خونى می شود. او هر چه می کوشد نمی تواند خون را از روى کلید پاک بکند. وقتى ریش آبى از سفر می آید و کلیدها را می بیند، می فهمد که دختر وارد اتاق ممنوع شده است. می خواهد او را بکشد که برادران دختر به کمکش می آیند.bridgemedia | Men's Sneakers