داستانهای کهن از صبحی : تبر

ارسال شده توسط farzant در ش., ۲۰۰۷-۰۱-۲۰ ۰۴:۲۶

تبری که برای به دست آوردن هیزم به جنگل رفته بود، به خواهش های درخت صنوبر توجهی نکرد و آن را قطع کرد و با خود برد. در میانه ی راه از روی پلی که از چوب صنوبر ساخته شده بود، می گذشت که پل به کاری که او کرده بود، اعتراض کرد. تبر تهدید کرد که او را هم تکه تکه می کند. پل چوبی طاقت نیاورد و خود را شکست و تبر را به آب های رود انداخت.Running sports | New Releases Nike