ح‍ق‌ و ن‍‍اح‍ق‌

ارسال شده توسط baharg در ش., ۲۰۰۶-۱۲-۰۹ ۰۸:۴۵

یکی از امیران معتصم، خلیفه ی عباسی، از مرد کاسبی پول قرض مى گیرد. اما هنگامی که باید پول را پس بدهد، گرفتن آن را انکار مى کند. درویشی، کاسب را نزد پیر مؤذن مى فرستد. مؤذن خیلی زود پول را از امیر مى گیرد. وقتی کاسب چگونگی ماجرا را جویا مى شود، پیر مؤذن مى گوید که یک بار دیگر نیز یکی از امیران خلیفه مرتکب خلافی شده بود. او، شب هنگام اذان این خبر را داد و با این کار معتصم را خبردار کرد. خلیفه نیز امیر را به مجازات رساند. این امیر هم از تکرار آن واقعه مى ترسید که پول را پس داد.Buy Kicks | New Balance 530 Til Kvinder, hvid - MR530SG