حسین و حامد کارگران مسلمان سیاهپوست معدن ویکتوری در جنوب رودزیا، سرگرم حفاری هستند. معدن ریزش میکند. آنها به دشواری از معدن بیرون میآیند. بسیاری از کارگران معدن کشته شدهاند. ابومنصور سرکارگر مزدور از آموزهها و آیات قرآن که حامد میخواند، تأثیر نمیپذیرد و طرفدار رژیم نژادپرست رودزیاست. مردی انگلیسی وارد فرودگاه میشود. او آمده است تا مأموران حکومتی را از خطر نهجالبلاغه آگاه کند، آنها اهمیت موضوع را درک نمیکنند و مرد انگلیسی به انگلستان باز میگرددbest Running shoes brand | Nike Shoes