پیشینه و خاستگاه «شیرمک»

از اشیاء موجود، ۵ شیء پیشینه و خاستگاه «شیرمک» دارد.

Ceramic Feeding Bottle

شیر مک سفالینه هایی با شکل جالب و غالبا ظریف هستند که بدنه های کروی و دسته هایی جداگانه با دسته و لوله توامان دارند. لوله ها که میان تهی اند تا ته ظرف ممتد و کشیده شده اند و ابتدای لوله مانند پستان در دهان کودک قرار می گرفته است. این گونه سفال را تا زمان کشف آنها در قیطریه نمی شناختند و تنها آنها را کوزه های لوله دار اطلاق می کردند، باستان شناسان غربی نیز تشخیص و کاربرد آنها چیزی نگفته اند. در هر صورت جوامع باستان برای مصارف مختلف، آلات و ابزار لازم را تولید می کرده اند. در گورستان قیطریه با کثرت قبور و وجوه مختلف کشف شده که این کوزه های مخصوص تنها از قبور زنانی که با بچه های خود مدفون شده بودند یا قبور کودکان به دست می آیند. معمولا اسکلت کودکان قدرت مقاومت و فشار خاک را طی سه هزار سال نیاورده و از هم گسیخته شده بودند. هدایای این نوع قبور بیش تر همین شیرمک ها یا سفالینه های لوله دار بود که بسان شیشه پستانک های امروزی از آنها استفاده می شده  و ظروف مخصوص شیر کودکان بوده است. بنابر این ما دارای تجربه ای چند هزار ساله هستیم که سفال را به شیشه و پستانک را تبدیل به لاستیک کرده ایم. ولی در حقیقت ابداع کننده و مبتکر واقعی، سفالگری هنرمند گورستان قیطریه بوده است که علاوه بر تولید یک شکل استثنایی و زیبا یک شی مفید و کاربردی به وجود آورده است. با این فرض محققا می توان نتیجه گرفت انواع سفالینه ها با اشکال گوناگون، هر یک مورد مصرفی مخصوص به خود و در جای خود داشته اند که امروز با بعضی از آنها آشنایی پیدا کرده ایم. ولی غالب آنها در پرده ابهام باقی مانده اند.
.... شیر مک ها تقریبا در بیش تر میادین باستانی پدیده سفال خاکستری رنگ حوزه تهران- کاشان از گور کودکان به دست آمده است. در دوره ششم سیلک همراه سفال خاکستری رنگ، شیرمک های رنگین نیز که مربوط به تازه واردان بوده است یافت شده است.
تنها در یکی از میدان های استقرار که غیرگورستانی است، استقرار یافته گان هم به حرفه چوپانی و هم به سفالگری اشتغال داشته اند. سفالگران احتمالا زنانی بوده اند که در کنار خانه داری و بچه داری به پخت سفال نیز می پراختند.

نیز نگاه کنید به "شیشه شیر"

منبع:
کامبخش فرد، سیف الله. سفال و سفالگری در ایران: از ابتدای نوسنگی تا دوران معاصر.  تهران: ققنوس، ۱۳۷۹.ص ۱۴۶، ۱۸۵- ۱۸۸.