کاظم ‌زاده ایرانشهر، حسین

عنوانکاظم ‌زاده ایرانشهر، حسین
گونهسرگذشت نامه
نام و نشانکاظم زاده ایرانشهر, حسین
تاریخ تولد - وفات

۱۲۶۲-١٣٤٠

سال آغاز۱۳۴۰
زبان انتشارفارسی
نقشنویسنده⁄ روزنامه نگار/ آموزگار
موضوعآموزگار, حسین کاظم ‌زاده ایرانشهر, روزنامه نگار, سرگذشتنامه, سرگذشتنامه مستند, نویسنده
تاریخ نشر

۱۲۶۲-١٣٤٠

متن کامل

حسین کاظم‌زاده ایرانشهر، فرزند حاج میرزا کاظم طبیب، از پزشکان نامدار دوره‌ی خود، در سال ۱۲۶۲ در شهر تبریز به دنیا آمد. از کودکی اندیشه‌ورز و هوشمند بود. طبیعت را بسیار دوست می‌داشت. در ۴‌ سالگی مادر و در ۷‌ سالگی پدر خود را از دست داد. ایرانشهر در زندگینامه‌اش به نام"‌آثار و احوال حسین کاظم‌زاده ایرانشهر" نوشته است‌: .‌.‌.‌ همینقدر میدانم که از بچگی ذوق و شوق بی‌اندازه برای خواندن نماز و یاد گرفتن همه گونه علم داشتم. در خانه یکساعت بزرگی بود آنرا شبها در پهلوی بالش زیر سری میگذاشتم و کوک میکردم تا یکساعت پیش از طلوع آفتاب زنگ بزند و مرا بیدار کند. آنگاه برخاسته شست و شو میکردم و بباغچه رفته و مشغول تماشای گلها و سبزیها و درختها میشدم و دعاهائی را که در یک دفتر جمع‌آوری کرده بودم میخواندم و مناجات میکردم. یاد این ایام با احساسات صاف و بی‌آلایش بچگی که پر از قوت ایمان و پاکی دل بود امروز هم روح مرا محظوظ و سرمست میسازد. کاظم‌زاده نوشتن و خواندن فارسی و مقدمات عربی و درس‌های ابتدایی را در مکتب‌های تبریز آموخت. درباره‌ی‌ دوره‌ی آموزش خود در گزارش کاملی آورده است‌:" گرچه مدیران دو مکتب، مانند همه‌ مکاتب آن عهد بطرز قدیم در یک مسجد درس میدادند و بچه‌ها روی یک حصیر و توشکچه که با خود می‌آوردند می‌نشستند، باز نسبت بمکاتب دیگر بطرز جدید تدریس می کردند و هر بچه می‌توانست یک پیش تخته بخرج خود خریده بمکتب بیاورد مدیران هر دو مکتب از ملاهای بافضیلت و متجدد بودند در این ایام در تبریز قحطی نان بود.‌.‌.‌ گاه از گرسنگی چنان بیحال می‌شدم که نمی‌توانستم بمکتب بروم و یا از بچگان دیگر خجالت میکشیدم. مدتی بود شنیده بودم که یک مدرسه جدید بطرز فرنگی باز شده و از ته دل میخواستم در آن مدرسه تحصیل کنم ولی یک تومان ماهانه بایستی داد و این بسیار گران بود پس از چندی برادرم این آرزوی مرا بجا آورد و من وارد این مدرسه شدم که از طرف میرزا حسین‌خان کمال تأسیس شده بود و بطرز اروپایی اداره و بنام مدرسه‌ کمال نامیده میشد. این مدرسه در یک عمارت عالی که دارای باغچه بزرگ و چندین اطاقها و تالارهای مناسب بود برقرار شده بود. شاگردان روی نیمکتهای چوبی می‌نشستند و منقسم بکلاسهای مختلف بودند و ورزشهای بدنی میکردند و زبان فرانسه و روسی نیز یاد می‌گرفتند، با اینکه این در نظر اکثر مردم کفر شمرده میشد.‌.‌.‌ پس از یک سال تحصیل، مدیر مدرسه مرا بسمت معلمی کلاس مبتدی انتخاب و برقرار کرد. آنوقت روی همان صندلی "صندلی معلم" نشسته مشغول تدریس و از دادن ماهیانه نیز آزاد شدم و پس از چند ماه مدیر محترم، دفتر حسابداری و صندوق عایدات مدرسه را هم بمن سپرد و حقوق مختصری نیز برای من مقرر کرد. از یادداشت‌های کاظم‌زاده چنین برمی‌آید که کتابخانه مدرسه را نیز او اداره می‌کرده است. کاظم‌زاده نشریه‌های خارجی را که به مدرسه فرستاده می‌شد می‌خواند و از خبرها و مقاله‌های آن‌ها آگاهی‌های سودمندی می‌اندوخت و برخی کتاب‌های مورد نیاز خود را از کتابخانه شهرها و کشورهای دیگر به ویژه فرانسه تهیه می‌کرد. چون زبان فرانسه می‌دانست و در یاد گرفتن درس‌ها کوشاتر از همشاگردان خود بود، تدریس چند درس را به او وامی‌گذارند. در یک کلاس از کتاب "احمد" اثر طالبوف، زبان فارسی و در کلاس دیگر زبان فرانسه درس می‌داد، به شماری از شاگردان عربی می‌آموخت و خود زبان روسی فرا‌می‌گرفت. همچنین به کارهای مالی و دفتری مدرسه رسیدگی می‌کرد و شاگردان را که برخی شاهزادگان نیز در میان آنان بودند، از وقت‌گذرانی بیهوده و تن‌آسایی پرهیز می‌داد. در سال ۱۲۸۰ش. مدیر مدرسه‌ی کمال، میرزا حسین‌خان کمال،‌ نخستین شماره‌ی روزنامه‌ی خود را که برای معلمین و خلفا در خود مدرسه تهیه می‌شد، با همکاری حسین کاظم‌زاده منتشر کرد. کاظم‌زاده در یادنگارهای دوره‌ی‌ تحصیل خود نوشته است : .‌.‌.‌ میخواهم که روزنامه مختصری موسوم به " ترقی" تشکیل و باطفال مدرسه داده شود قطر روزنامه نیم ورق شده و غیر از روزهای جمعه هر روز انتشار یابد و مقالات مختصر مناسب ...spy offers | Women's Nike Superrep