عنوان | میرهادی، توران (خمارلو) |
گونه | سرگذشت نامه |
نام و نشان | میرهادی (خمارلو), توران |
تاریخ تولد - وفات | ۱۳۰۶- ۱۳۹۵ |
سال آغاز | ۱۳۰۶ |
زبان انتشار | فارسی |
نقش | استاد و کارشناس ادبیات کودکان/ نویسنده/ معلم/ مدیر مدرسه |
موضوع | آموزگار, توران میرهادی(خمارلو), سرگذشتنامه, سرگذشتنامه مستند, نویسنده |
تاریخ نشر | ١٣٠٦ش- |
متن کامل | در خانوادهای به دنیا آمدم که از دو فرهنگ متأثر میشد. مادرم آلمانی و پدرم ایرانی و هردو تحصیلکرده بودند. در خانه، ما با مادر به آلمانی صحبت میکردیم و با پدر به زبان فارسی. پنج خواهر و برادر بودیم و ضرورتاً کارهای خانه به عهدهی چند خدمتکار بود. مادرم که موسیقی میدانست با ما اشعار و ترانههای کودکان را به زبان آلمانی میخواند. قصههای برادران گریم را نقل میکرد و کتابهای تصویری کودکان آلمانی مثل Struwelpeter یا Moritz und Max را در اختیار ما میگذاشت. او با قصههای ساده شدهی انجیل به ما درس آلمانی داد و زمانی که خواندن و نوشتن آلمانی را آموختیم، کتابهای کودکان و نوجوانان آلمانی را در اختیار ما گذاشت، مانند کتاب فریدل اشتارماتس (Starmatz Friedl ) و مایا (Maya ). بعدها ما خود با ادبیات آلمانی و آثار نویسندگانی چون گوته و شیللر آشنا شدیم. در این فاصله داستانهای ماجرای May Karl، روزگار نوجوانی را بسیار هیجانانگیز کرد. خدمتکاران برای ما داستانها و افسانههای عامیانه مثل حسن کچل، هفت درو بستی نمکی، یک درو نبستی نمکی، قصهی غول و دیو و در آخر قصههای امیرارسلان میگفتند. بزرگتر که شدیم برادرها، جزوههای تارزان، نات پنکرتون، آرسن لوپن را کرایه میکردند. آنها میخواندند و بعد من میخواندم. بعضی وقتها فیلم آنها را نیز در سینما میدیدیم. در نوجوانی در دبیرستان مشغول خواندن کتابهای حسینقلی مستعان شدم، شوریده، فتنه و ... یک روز برادر بزرگم آنها را در دست من دید و یک جا همه را در بخاری ذغال سنگی سوزاند و مرا با کتابهای رمان واقعی آشنا کرد. در دبیرستان آن قدر با زبان انگلیسی آشنا شده بودم که بتوانم "بر باد رفته" را در حد فهمیدن ماجراها بخوانم. پدرم به ادبیات فارسی علاقهمند بود. وقتی خواهر و برادر بزرگتر به سطح دبیرستان رسیدند، معلمی برای ادبیات فارسی برایشان در نظر گرفت. آن دو در این زمینه از همشاگردیهای خود جلو افتادند و حالا در خانه بحث از حافظ و سعدی و شاهنامه پیش میآمد. مادر هم جلسههایی با بعضی استادان ادب فارسی مثل دکتر رضازاده شفق ترتیب میداد. همین سبب شد که در یک تابستان خلاصهی شاهنامه فردوسی کار محمدعلی فروغی را بخوانم. مادر کتابخانهای هنری و ادبی داشت و پدر، کتابخانهای فنی و مهندسی. ورق زدن کتابهای آنها نیز از کارهای دایمی ما بود. اگر بخش آلمانی تجربه ما را کنار بگذارید، میتوانم بگویم کودکان و نوجوانان تهرانی کم و بیش افسانههای عامیانه را در خانه میشنیدند و پس از خواندن کتابهای درسی، مثل ما به جزوههای تارزان و ... روی میآوردند. دخترها هم به کتابهای "شوریده" و امثالهم. کتابهای ژول ورن نیز به تدریج ترجمه میشدند. کتابهای "پاردایانها"، "سه تفنگدار" هم در دست نوجوانان دیده میشد. ادبیات کودکان خود ما در حد امیرارسلان، حسینکردشبستری، "خواندنیهای کودکان افسانههاست" (علینقی وزیری) مانده بود. فکر میکنم صبحی تازه، کار خود را آغاز کرده بود. بارها عنوان کردهام که دو کتاب "مایا" و "فریدل اشتارماتس"، در شکلگیری اندیشه و احساس و بعضی عقاید من مؤثر بودهاند. فریدل اشتارماتس داستان پسر کوچکی است که در جنگ جهانی اول، زمانی که شهر تخلیه میشد، گم شد و سر از جنگلی درآورد. جنگلبانی او را یافت و از او همراه فرزندانش نگهداری کرد. فریدل بسیار دلبستهی لباسهای دوران کودکی خود بود و حاضر نبود از آنها جدا شود و نهایتاً با همین لباسها توانست پدر و مادر خود را بیابد. مایا هم داستان زنبور عسل بازیگوشی است که از کندو میگریزد تا به سیر و سیاحت بپردازد. پس از ماجراهایی اسیر زنبورهای بزرگ میشود. سپس برای نجات کندوی خود از حمله زنبورهای خرمایی فرار میکند و خود را به موقع برای اعلام خطر به کندو میرساند. در پاییز ۱۳۲۵ به فرانسه رفتم. در آغاز در رشته روانشناسی تربیتی در سوربن تحصیل کردم و سپس همراه آن در رشته آموزش پیش از دبستان و ابتدایی در کالج سوینه پاریس مشغول تحصیل شدم. بزرگترین دستاورد تحصیلی من، دستیابی به نگرش دیگری به آموزش و پرورش به طور کلی است: آموزشو پرورش آزاد از قید و بندهای سیاسی حکومتها وNike air jordan Sneakers | Nike Air Force 1 , Sneakers , Ietp STORE |