عسگرزاده، جبار (باغچه بان)

عنوانعسگرزاده، جبار (باغچه بان)
گونهسرگذشت نامه
نام و نشانباغچه بان, جبار
تاریخ تولد - وفات

۱۲۶۴- ۱۳۴۵ش

شهرتجبار باغچه‌بان
سال آغاز۱۳۴۵
زبان انتشارترکی
نقشبنیان‌گذار آموزش ناشنوایان/ نویسنده/ شاعر/ مترجم/روزنامه نگار/آموزگار
موضوعآموزگار, جبار عسگرزاده (باغچه بان), روزنامه نگار, سرگذشتنامه, سرگذشتنامه مستند, شاعر, مترجم
تاریخ نشر

۱۲۶۴- ۱۳۴۵ش

متن کامل

جبارعسگرزاده‌ –‌باغچه‌بان- فرزند عسگر، از پیشگامان آموزش و پرورش نو ابتدایی و پیش دبستان ایران در ۱۹ اردیبهشت ۱۲۶۴در شهر ایروان زاده شد. پدرش معمار و شیرینی پز بود. ‌جبار، به سبب تعصب و سختگیری پدرش نتوانست به مدرسه‌های جدید راه یابد. دوران آموزش او در کودکی و نوجوانی در مسجدها گذشت. نزد‌ یک روحانی به آموختن قرآن پرداخت و سپس زبان فارسی را فرا گرفت. از ۱۵ سالگی به ناچار درس و مشق را رها کرد و برای گذران زندگی همچون پدر به کار معماری و شیرینی‌پزی پرداخت و پنهانی به دخترانی که تشنه آموختن و یاد گرفتن بودند، در خانه‌های‌شان درس می‌داد. در سال ۱۹۰۵ م. در درگیری‌های ارمنیان و مسلمانان قفقاز، به سبب هواخواهی از مسلمانان به زندان افتاد. در آنجا با همکاری یک جوان مسلمان مجله فکاهی "ملا‌نهیب" را منتشر می‌کرد. این نشریه پس از یک ماه از انتشار بازماند و سپس دوباره با نام "ملاباشی" کار خود را آغاز کرد. او خبرنگار روزنامه "قفقاز" و از طنزنویسان و شاعران روزنامه فکاهی "ملانصرالدین" و مدیر مجله‌فکاهی "لک‌لک" ایروان بود. در آخرین سال جنگ جهانی اول به ترکیه رفت و پس از شکست دولت عثمانی در جنگ، به ایروان بازگشت. در سال ۱۲۹۸ ه.ش. با کاروان آوارگان جنگ از راه جلفا به ایران آمد و پس از پشت سرگذاشتن دشواری‌های بسیار و بیماری‌های سخت به مرند رفت و در دبستان دولتی احمدیه آن شهر آموزگار شد. بیشتر شاگردان این مدرسه دچار بیماری کچلی و تراخم بودند و او ناچار بود افزون بر آموزش آن‌ها به فکر درمان بیمار‌‌ی‌شان هم باشد. با کارمزد خود برای شاگردانش مداد و دفتر می‌خرید و به آن‌ها خط و نقاشی می‌آموخت. پس از چندی برای دانش‌آموزان لباس و کلاه یک شکل با نشان مخصوص مدرسه تدارک دید. جبار عسگرزاده نخستین نمایشنامه خود در ایران به نام خُرخر را در این دبستان اجرا کرد. سپس برای باز کردن دبستان دخترانه در مرند مجوز گرفت ولی به سبب کارشکنی‌های یک روحانی متنفذ، نتوانست کار خود را آغاز کند. اندکی بعد شیخ محمد خیابانی، رهبرجنبش آذربایجان به شهادت رسید و شهر مرند را آشوب فراگرفت. اما جبارعسگرزاده همچنان به کار خود ادامه داد و در پایان سال ۱۵ نفر از شاگردان کلاس اول خود را با میانگین درسی بسیار خوب به کلاس بالاتر فرستاد. اداره فرهنگ آذربایجان برای بهره‌گیری بیشتر از روش نو آموزش او که بازده درخشانی داشت، عسگرزاده را برای کار به تبریز فراخواند. او کار خود را در دبستان دانش تبریز تنها با ده شاگرد در کلاس اول آغاز کرد. زیرا هم مردم بسیار تنگدست بودند و فرزندان خود را به جای مدرسه برای کار به قالیباف خانه‌ها می‌فرستادند و هم تاریک‌اندیشان و کوته‌بینان آموزش در مدارس جدید دولتی را روا نمی‌دانستند. عسگر‌زاده در این مدرسه هم با پول خود برای کلاس تخته سیاه و چرتکه فراهم می‌کرد و به شاگردانش خواندن و نوشتن و حساب و جغرافی می‌آموخت. او برای نخستین‌بار در این مدرسه‌ برنامه ورزش گذاشت و با همکاری همسر خود، خانم میربابایی در کلاس‌های ویژه، دختران را نیز آموزش می‌داد. عسگر زاده به سبب آنکه تئاتر را دوست داشت و نمایشنامه می‌نوشت، انجمن تئاتر تبریز را تشکیل داد. جمعیت اتفاق معلمین را او بنیان گذارد. در سال‌های نخست پادشاهی رضا پهلوی، فرهنگیان آذربایجان او را نامزد نمایندگی مجلس کردند اما عسگر‌زاده کار فرهنگی را به کار سیاسی برتری داد و از نمایندگی مجلس سرباز زد. در سال ۱۳۰۳. پس از بازدید از کودکستان ارمنیان در تبریز،‌ کودکستانی در این شهر باز کرد و نام آن را باغچه اطفال گذاشت. او پیشنهاد کرد که مربیان کودکستان را باغچه‌بان بنامند و برای خود نیز نام خانوادگی باغچه‌بان را برگزید.
باغچه‌بان با سود جستن از قصه‌های دوران کودکی خود برای بچه‌ها نمایشنامه نوشت، شعر سرود و چیستان ساخت و به یاری همسرش که موسیقی می‌دانست. نمایشنامه‌های آهنگین اجرا کرد. سپس کلاسی برای آموزش کر و لال‌ها گذاشت. در این کلاس سه نفر ثبت نام کردند و پس از شش ماه آزمون پایان کلاس در حضور فرهنگیان و کارکنان کنسولگری‌های خارجی با بازدهی عالی برگزار شد. در سال ۱۳۰۶ کودکستان باغچه‌ اطفال را منحل کردند. باغچه‌بان به شیراز رفت و در سال ۱۳۰۷ کودکستانی در آنجا باز کرد. برurl clone | Vans Shoes That Change Color in the Sun: UV Era Ink Stacked & More – Fitforhealth News