تجربه شخصی:
<p>به یاد دارم که بقالی سر کوچه مان جمع خرید ها را با چرتکه انجام می داد و این کار برای من خیلی کار عجیب و جالبی بود. قدم به پیشخوان نمی رسید ولی پاهایم را بلند می کردم تا ببینیم او چه می کند و در خانه هم به تقلید او ادای حسب کردن با چرتکه ام را در می آوردم. اما هیچ وقت کسی بلد نبود که چرتکه را به من یاد بدهد. این چرتکه بعدها هم به عنوان تزیین در اتاقم بود. هنوز هم خیلی از چرتکه خوشم می آید و هنوز هم نمی دانم چگونه می شود با آن کار کرد. تا آخر دانشگاه هم این آقای بقال زنده بود وهر وقت به بقالی می رفتم با همان چرتکه حساب می کرد وهمان حس لذت را در من ایجاد می کرد با این فرق که این بار قدم به پیشخوان می رسید.</p>